نفرین ابدی بر خواننده این برگها

کلمــه ی رگتــایم نـــام نـــوعی موسیقی است که از ترانه های بـــردگان سیـــاه پوســـت جنوب آمـریکا سرچشــمه گرفته است و در آغــاز قــرن در آمـریکا بسیار رایـــج بــود، «رگ» بــه مــعنای ژنــده و پـاره و گسـیخته است و «تایم» به معــنای وزن و ضربان موسیقی. نویـسنده نام رگتایم را به عنوان روح زمانه ای توصیف می کند که بر رمان خود گذاشته اسـت، و نیز شاید می خواهد کیــفیت پرضربان، گسـسته، و درد آلود داستانی را که درباره ی آن زمان پرداختـه اسـت به ما گوشزد کند. در هر حال عنوانی اســت کـه متاســفانه ترجــمه شــدنی نیســت.
«نجـف دریابندری در مقـــدمه ی رگــــتایم نوشــــته ی ای. ال. دکتروف»

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با موضوع «صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی» ثبت شده است

همیشه خیال می کردم در زندگی ام خیلی چیزها، خیلی اتفاقات، خیلی آدم ها هستند که رهایشان کرده ام و از دستشان جیم زده ام. در خیال خودم آنها را گذاشته ام و رفته ام به تبت تنهایی خودم و گم و گور شده ام، به ماداگاسکاری که توی ذهنم ساخته ام گریخته ام و مثل هیولای دریاچه ی لاک نس یک جایی داخل دریاچه، خودم را پنهان کرده ام، چه خیال باطلی؟ حقیقت این هست آنی که در طی همه ی این سال ها وانهاده شده بود من بودم، آقای جیم.*

 

* از نوشته های آرشیو وبلاگ نمی دانم چندم قبلی


۴ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۷ ، ۱۳:۵۸
آقای جیم

زمزمه های شبانه با انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین... نجواهای سر سجاده ی نماز به وقت سجده از اسمه دواء... لا یمکن الفرار من حکومتک... تسلیم شده... فرار نمی کند... از تو کجا گریزد آخر؟... فنادی فی الظلمات تو را... نه مقام ایستادن، نه گریزگاه دارد... پناه می خواهد... الهی و ربی من لی غیرک اساله کشف ضری و النظر فی امری... ابراهیم، اسماعیل را به قربانگاه می برد... من اسماعلیم پدر، قربانی ام کن... ما لا طاقه لنایی ندارد اما... حسین در عرفه صدایت می کند... لا تعرض عنی قد اقبلت الیک... خواسش نیست، در فکر و خیال غرق می شود... ارحم، بهش رحم کن...پس چگونه چشم پوشی از کرمت را تاب بیاورد؟... شب شد لالا کن!... اشک، آه، دلتنگی... مولای یا مولای خواندن برایت به ضجه... و هل یرحم السائل الا المعطی به استیصال... هاجر، هفت بار سعی می کند... یافتن تو نه به سعی، اما پس از سعی... مناجات های علی ابن ابی طالب در مسجد کوفه... سجاده نشین باوقاری بودم، بازیچه ی کودکان کویم کردی... ضاقت الارض علیه شده است... هذیان های تب دار آقای جیم... حال خرابش، خوب نمی شود...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۶ ، ۰۹:۱۶
آقای جیم

خیلی سال پیش تا الان، وقتهایی که زمانه دلم را به درد می آورد، وقتهایی که از دست خودم ناراحت می شدم، می رفتم به کنج تنهایی خودم، جیم می زدم به جزیره ی سرگردانی ام و پناه می بردم به دنیای آرامش بخش سه ضلعی «علیرضا قربانی»، «افشین یداللهی» و «فردین خلعتبری»، اصلا عشق «علیرضا قربانی» از همان شب دهم افتاد به دلم، شروع می کردم به تکرار واژگان «من حادثه بر دوشم، من عشق نمی دانم، در هیچ تمامم کن...» بعد می رسیدم به «من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی»، و رها می کردم خودم را با « من و رسوایی و این بار گناه، تو و تنهایی و آن چشم سیاه»

امروز هم یکی از آن روزهای تلخ آقای جیم هست، با این حجم از اندوه چه باید کرد وقتی که سال 95، انگاری خیال تمام شدن را ندارد؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۳۹
آقای جیم