نفرین ابدی بر خواننده این برگها

کلمــه ی رگتــایم نـــام نـــوعی موسیقی است که از ترانه های بـــردگان سیـــاه پوســـت جنوب آمـریکا سرچشــمه گرفته است و در آغــاز قــرن در آمـریکا بسیار رایـــج بــود، «رگ» بــه مــعنای ژنــده و پـاره و گسـیخته است و «تایم» به معــنای وزن و ضربان موسیقی. نویـسنده نام رگتایم را به عنوان روح زمانه ای توصیف می کند که بر رمان خود گذاشته اسـت، و نیز شاید می خواهد کیــفیت پرضربان، گسـسته، و درد آلود داستانی را که درباره ی آن زمان پرداختـه اسـت به ما گوشزد کند. در هر حال عنوانی اســت کـه متاســفانه ترجــمه شــدنی نیســت.
«نجـف دریابندری در مقـــدمه ی رگــــتایم نوشــــته ی ای. ال. دکتروف»

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسرت» ثبت شده است


نوجوان که بودم توانایی خرید هرکتابی را نداشتم، نه شرایط مالی خودم اجازه می داد کتاب هایی که دوست دارم را بخرم و نه شرایط اقتصادی خانواده. کتابی هم اگر می خواستم بخرم باید قیمتها را در نظر می گرفتم، برای همین بیشتر به طرف کتاب های ژول ورن و مجلات که از لحاظ قیمتی به صرفه تر بودند کشیده می شدم.

از همان موقع چند تایی کتاب بودند که یک جورهایی در حسرتشان سوختم و الان هم هر وقت اسم آن کتاب ها را می بینم ته دلم بد جوری تلخ می شود، یکیش همین کتاب «دایره المعارف کودکان و نوجوانان» بود که آن زمان قیمت نسبتا بالایی داشت، برای پیدا کردنش جاهای مختلفی رفتم، وقتی دیدم نمی توانم بخرمش رفتم و عضو کتابخانه ای شدم که از خانه مان خیلی خیلی دور بود، به دلیل مرجع بودن این دایره المعارف، اجازه ندادند با خودم ببرم خانه، برای همین می نشستم و توی همان کتابخانه ای که از خانه مان خیلی دورتر بود ورق می زدم و می خواندمش.

«پیامبر» زین العابدین رهنما هم یکی دیگر از همین کتاب ها بود، چند روز پیش که توی شهر کتاب بهشتی چشمم بهش خورد دوباره آن حس تلخ و گزنده آمد به سراغم، دلم می خواست می توانستم برگردم به خیلی سال پیش، و کاری می کردم که نوجوان سیزده ساله ی نشسته در کتابخانه عمومی مسجد سرچشمه، در حسرت هیچ کتابی نباشد.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۳۹
آقای جیم