سارتر جستاری نوشت با
عنوان «ادبیات چیست؟» ادبیات به زعم شما چیست؟
این سوال جواب های
متعددی دارد. کوتاه ترین آنها این است که ادبیات بهترین راه گفتن حقیقت است؛
فرایند تولید دروغ های بزرگ، زیبا، و به سامان است که از هر مجموعه واقعیتی بیشتر
حقیقت می گوید. از این که بگذریم، ادبیات بسیاری چیزهاست، از قبیل لذت بردن از
زبان و بازی کردن با زبان، و نیز شیوه صمیمانه شگفتی برای برقراری ارتباط با مردمی
که آنها را هیچ گاه نخواهی دید. در ضمن، نویسنده بودن نوعی حس همانند تاریخی به
شخص می دهد، که من در مقام یک فرد عادی اجتماع، که در بریتانیای اوایل قرن بیست و
یکم به سر می برد، بسیار کم احساس می کنم. برای مثال، من پیوند خاصی با دنیای ملکه
ویکتوریا، یا با شرکت کنندگان در جنگ داخلی انگلستان یا جنگ های گل ها در خود نمی
بینم، اما با نویسندگان و هنرمندان مختلف آن دوران ها و آن رویدادها پیوند بسیار
نزدیک دارم.
درک یک پایان، نوشته جولین
بارنز، ترجمه حسن کامشاد، نشر نو، مصاحبه با شمسی عصار، صفحه 175
*تونی وبستر اول
داستان می گوید: «آنچه در حافظه می ماند همیشه آن چیزی نیست که شاهدش بوده ایم.»
به شکل بی رحمانه ای هم درست می گوید، در ادامه وقتی ماجرای تونی و رابطه ی از بین
رفته ی او را با ورونیکا و دوست دوران دبیرستانش ایدرئین را می خوانیم، تازه متوجه
می شویم که تاریخ را فاتحان نمی نویسند بلکه تاریخ بیشتر خاطره بازماندگان است که
اغلبشان نه فاتح اند و نه مغلوب.
درک یک پایان، شاهکار
هست و به گمانم یکی از بهترین رمان هایی ست که امسال خوانده ام.