سال 2011 است، آدولف هیتلر در یک زمین چمن در مرکز برلین از خواب بیدار می شود، با حیرت به خیابان های بدون سربازان روسی و نیروهای نازی نگاه می کند، در یک کیوسک روزنامه فروشی که دنبال روزنامه های تبلیغاتی خودش است چشمش به تاریخ می افتد که 11 اوت 2011 را نشان می دهد، صاحب روزنامه فروشی به گمان اینکه بازیگر است با او وارد گفتگو می شود و بعدها از طریق روزنامه فروش به یک گروه برنامه ساز تلویزیونی معرفی می شود، هیتلر حرف ها و نظرات خودش را در برنامه های تلویزیونی مطرح می کند، در رسانه ها به عنوان یک کمدین به شهرت می رسد، از مزایای اینترنت و یوتیوب و شبکه های اجتماعی آگاه می شود، اما تمام حرف های جدی اش از نظر مردم به دیده ی طنز نگریسته می شوند، دیکتاتورها همینطوری هستند، اگر امکانش بود که بشود دیکتاتورها را در زمان به جلو فرستاد خیلی خوب می شد، اینطوری متوجه می شدند که چقدر نظرات مخرب، حرف های دیوانه وار و اعمال دیکتاتورگونه ی آنها در کمتر از صد سال آینده مضحک و خنده دار به نظر خواهد رسید، و اگر حرف هایشان از طرف مردم زمانه، جدی گرفته نمی شد، شاید آدم های بی گناه کمتری کشته می شدند، این مساله در مورد تمام دیکتاتورها صادق است.
تیمور ورمش در کتاب به خوبی توانسته از پس تحلیل شخصیت هیتلر بربیاید و با نگاه جامع و دقیقی که به جامعه ی آلمان دارد به لحن مناسب و تاثیرگذاری برسد، منتقدین هم از کتاب استقبال خوبی کرده اند.
میشائل تسوکوس دربارۀ آن نوشته: «کتابی فوقالعاده است، باورکردنی نیست که چگونه آدم پس از خواندن چند صفحه شروع به مشاهده و تحلیل مسائل از دید آدولف هیتلر میکند.» اشترن دربارۀ آن آورده: «از یک سو بینهایت بامزه است، زیرا این مرد طرز سخن گفتن دیکتاتور را بینقص بیان میکند. از طرف دیگر، خنده به سرعت در گلوی آدم گیر میکند.»
نکته ی قابل توجه در مورد ترجمه ی کتاب این که موسسه انتشارات نگاه، امتیاز ترجمه ی فارسی آن را از ناشر آلمانی خریداری کرده است.
منبع:t.me/whatisliterature