نفرین ابدی بر خواننده این برگها

کلمــه ی رگتــایم نـــام نـــوعی موسیقی است که از ترانه های بـــردگان سیـــاه پوســـت جنوب آمـریکا سرچشــمه گرفته است و در آغــاز قــرن در آمـریکا بسیار رایـــج بــود، «رگ» بــه مــعنای ژنــده و پـاره و گسـیخته است و «تایم» به معــنای وزن و ضربان موسیقی. نویـسنده نام رگتایم را به عنوان روح زمانه ای توصیف می کند که بر رمان خود گذاشته اسـت، و نیز شاید می خواهد کیــفیت پرضربان، گسـسته، و درد آلود داستانی را که درباره ی آن زمان پرداختـه اسـت به ما گوشزد کند. در هر حال عنوانی اســت کـه متاســفانه ترجــمه شــدنی نیســت.
«نجـف دریابندری در مقـــدمه ی رگــــتایم نوشــــته ی ای. ال. دکتروف»

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

سال 2011 است، آدولف هیتلر در یک زمین چمن در مرکز برلین از خواب بیدار می شود، با حیرت به خیابان های بدون سربازان روسی و نیروهای نازی نگاه می کند، در یک کیوسک روزنامه فروشی که دنبال روزنامه های تبلیغاتی خودش است چشمش به تاریخ می افتد که 11 اوت 2011 را نشان می دهد، صاحب روزنامه فروشی به گمان اینکه بازیگر است با او وارد گفتگو می شود و بعدها از طریق روزنامه فروش به یک گروه برنامه ساز تلویزیونی معرفی می شود، هیتلر حرف ها و نظرات خودش را در برنامه های تلویزیونی مطرح می کند، در رسانه ها به عنوان یک کمدین به شهرت می رسد، از مزایای اینترنت و یوتیوب و شبکه های اجتماعی آگاه می شود، اما تمام حرف های جدی اش از نظر مردم به دیده ی طنز نگریسته می شوند، دیکتاتورها همینطوری هستند، اگر امکانش بود که بشود دیکتاتورها را در زمان به جلو فرستاد خیلی خوب می شد، اینطوری متوجه می شدند که چقدر نظرات مخرب، حرف های دیوانه وار و اعمال دیکتاتورگونه ی آنها در کمتر از صد سال آینده مضحک و خنده دار به نظر خواهد رسید، و اگر حرف هایشان از طرف مردم زمانه، جدی گرفته نمی شد، شاید آدم های بی گناه کمتری کشته می شدند، این مساله در مورد تمام دیکتاتورها صادق است.

تیمور ورمش در کتاب به خوبی توانسته از پس تحلیل شخصیت هیتلر بربیاید و با نگاه جامع و دقیقی که به جامعه ی آلمان دارد به لحن مناسب و تاثیرگذاری برسد، منتقدین هم از کتاب استقبال خوبی کرده اند.

میشائل تسوکوس دربارۀ آن نوشته: «کتابی فوق‌العاده است، باورکردنی نیست که چگونه آدم پس از خواندن چند صفحه شروع به مشاهده و تحلیل مسائل از دید آدولف هیتلر می‌کند.» اشترن دربارۀ آن آورده: «از یک سو بی‌نهایت بامزه است، زیرا این مرد طرز سخن گفتن دیکتاتور را بی‌نقص بیان می‌کند. از طرف دیگر، خنده به سرعت در گلوی آدم گیر می‌کند.»

نکته ی قابل توجه در مورد ترجمه ی کتاب این که موسسه انتشارات نگاه، امتیاز ترجمه ی فارسی آن را از ناشر آلمانی خریداری کرده است. 

منبع:t.me/whatisliterature


 


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۱۳
آقای جیم

«حاج آخوند» کتاب خوبیست و به نظرم طلبه ها و کسانی که در راه دین پاگذاشته اند باید آن را بخوانند. داستان، روایت روحانی عارف مسلک روستاییست که چندین سال در نجف و قم و اراک درس خوانده و حالا دارد با کشاورزی و برداشت محصول و دامداری و کارگری در مارون زندگی اش را می گذارند و درکنار آن وظایف شرعی اش را هم انجام می دهد و به مردم شهر، شناخت درست از دین و راه و روش دینداری را یاد می دهد. درآمد حاج آخوند از کارهاییست که انجام می دهد نه منبر و روضه و وجوهات شرعی، و این نکته ایست که به گمانم خیلی وقت هست که در حوزه ها دیده نمی شود، حاج آخوند کار کردن را مغایر و در تضاد با لباس طلبگی نمی بیند. از آن طرف شاهنامه را خوب می فهمد، برای بچه های کلاس درس های تفسیری شاهنامه می گذارد، سعدی و حافظ و خیام را می شناسد، با آدم هایی که برای دیدنش از خارج از کشور آمده اند گعده می گذارد و در مورد خیام صحبت می کند، مطالعات فلسفی دارد، با اقلیت های دینی برخورد مناسبی دارد، و مفاهیم عمیق فلسفی و دینی را به ساده ترین شکل ممکن به کودکان یاد می دهد.

«عطاء الله مهاجرانی» در مقدمه ی کتاب نقل قولی از شمس تبریزی آورده که خلاصه ایست از شخصیت حاج آخوند:«خدای را بندگانند که کسی طاقت غم ایشان ندارد و کسی طاقت شادی ایشان ندارد. صراحی که ایشان پر کنند هر باری و درکشند، هر که بخورد دیگر با خود نیاید. دیگران مست می شوند و برون می روند و او بر سر خُم نشسته!»

با خواندن این کتاب، افسوس این جدایی و انحراف پیش آمده ی کنونی را خوردم، اما امیدوارم روزی روحانیت برگردد به اصل خودش، در کنار مردم و با مردم باشد، همان کاری را انجام بدهد که حاج آخوند انجام می داد: «دل مردم را به دست می آورد و به همراه آن ها رنج می کشید.»


منبع: t.me/whatisliterature


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۱۷
آقای جیم

انگار قرار نیست طلم نوشتن در وبلاگ شکسته شود، برای همین آدرس کانال تلگرامم را که عمر چندانی هم ندارد اینجا می گذارم، اسمش را گذاشته ام کافه جیم، جایی که در مورد کتاب ها می نویسم و موسیقی هایی که گوش می کنم، هنوز کتاب ها بهترین چیزهایی هستند که می توانم و می خواهم در موردشان حرف بزنم:

t.me/whatisliterature


۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۴۳
آقای جیم