نفرین ابدی بر خواننده این برگها

کلمــه ی رگتــایم نـــام نـــوعی موسیقی است که از ترانه های بـــردگان سیـــاه پوســـت جنوب آمـریکا سرچشــمه گرفته است و در آغــاز قــرن در آمـریکا بسیار رایـــج بــود، «رگ» بــه مــعنای ژنــده و پـاره و گسـیخته است و «تایم» به معــنای وزن و ضربان موسیقی. نویـسنده نام رگتایم را به عنوان روح زمانه ای توصیف می کند که بر رمان خود گذاشته اسـت، و نیز شاید می خواهد کیــفیت پرضربان، گسـسته، و درد آلود داستانی را که درباره ی آن زمان پرداختـه اسـت به ما گوشزد کند. در هر حال عنوانی اســت کـه متاســفانه ترجــمه شــدنی نیســت.
«نجـف دریابندری در مقـــدمه ی رگــــتایم نوشــــته ی ای. ال. دکتروف»

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هشام مطر» ثبت شده است

اولین کتابی که سال 98 خواندم  و از خواندنش بی اندازه لذت بردم، کتابِ «روایت بازگشت» بود، یک ناداستان خواندنی از «هشام مطر» که برنده ی «جایزه ی پولیتزر 2017» شده است. پدر نویسنده «جاب الله مطر» یکی از سرشناس ترین مخالفین قذافی بوده، که با همکاری اطلاعات مصر، ربوده شده و به زندان مخوف ابوسلیم در لیبی منتقل می شود، دولت لیبی هیچ مسئولیتی در این مورد قبول نمی کند و ادعای ربوده شدن را تکذیب می کند، حالا نویسنده بعد از بیست و چند  سال از دزدیده شدن پدرش به لیبی باز می گردد تا از سرنوشت نامعلوم او اطلاعاتی پیدا کند.

روایت کتاب خطی نیست، نویسنده در زمان های مختلف حرکت می کند، از گذشته و حال روایت می کند، مرحله به مرحله اطلاعات و تکه های پازل را در اختیار خواننده قرار می دهد و سعی می کند تا آخرین لحظات آنها را با خودش همراه کند، و به گمانم موفق هم عمل می کند. کتاب صرفا خاطرات نویسنده نیست، دردنامه ی تبعید پدرانی هست که سرزمین های گرفتاردرچنگال دیکتاتوری، آنها را از فرزندانشان جدا کرده است، و تبعیدشان کرده به یک مکان معلوم، تبدیل شده اند به آدم های مجهول المکان، که نه می شود مرگشان را باور کرد و برایشان مراسم سوگواری برگزار کرد و نه اینکه امید زنده ماندنشان را از دست داد.

در خلال روایت ها، لیبی را می بینیم و شرایط وحشتناک دیکتاتوری قذافی را که اجازه ی نفس کشیدن به مخالفینش را هم نمی دهد، و حسرت نسل های مختلف لیبی را که در زندان ها، به دور از فرزندان پیر می شوند، یک جایی نویسنده از آرزوهایش می نویسد و می گوید :«آرزوهایم معمولی بود. مانند آن پسر مشهور در اودیسه _به گمانم، مثل بیشتر پسرها_ آرزو می کردم دست کم پدرم مردی سعادتمند بود که در خانه ی خودش پیر می شد. ولی، برخلاف تلماخوس، هنوز، بعد از بیست و پنج سال، از «مرگ نامعلوم و سکوت» پدرم رنج می برم. من به قطعیتِ خاکسپاری ها غبطه می خورم. این قطعیت برایم رشک برانگیز است. چه احساسی باید داشته باشد که دست هایت را دور آن استخوان ها حلقه کنی، تصمیم بگیری که آنها را چگونه قرار بدهی، و بتوانی بر آن تکه خاک دست بسابی و دعایی بخوانی.»

لیبی آبستن انقلابیست که به بهار عربی معروف شده است، هشام مطر به کشور بازمی گردد تا شاید بتواند اطلاعات بیشتری پیدا کند، قبل از آن با سیف الاسلام، پسر قذافی گفتگوهای بی حاصلی داشته است، برای همین برمی گردد تا با بستگانش که به تازگی از زندان آزاد شده اند حرف بزند شاید نشانه ای از پدرش پیدا کند، اما همه ی روایت ها از سال 1996 که کشتار معروف زندان ابوسلیم اتفاق افتاده، در هاله ای از بی خبری و شک، فرو رفته است.

کتاب از 22 فصل تشکیل شده است، ترجمه ای هم که مژده دقیقی انجام داده است ترجمه ی مناسبی است، انتشارات نیلوفر در زمستان 97 این کتاب را چاپ کرده است.

امتیاز: چهار ستاره


پی نوشت: بالاخره تنبلی را گذاشتم کنار و صفحه ای هم در اینستاگرام برای معرفی کتاب هایی که می خوانم باز کردم:

What_is_literature


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۱۸
آقای جیم

«خانواده ام سی و سه سال پیش، در 1979، لیبی را ترک کرده بودند. شکاف عمیقی که خودِ امروزم را از پسربچه هشت ساله آن زمان جدا می کرد، همین بود. هواپیما می خواست از این شکاف بگذرد. بی تردید چنین سفرهایی دورازاحتیاط بودند. این یکی ممکن بود مهارتی را از من بگیرد که برای پرورشش خیلی زحمت کشیده بودم: اینکه چگونه دورازمکان ها و آدم هایی که دوست دارم زندگی کنم. جوزف برودسکی درست می گفت. ناباکف و کنراد هم همین طور. اینها هنرمندانی بودند که هرگز برنگشته بودند. هر یک از آنها، به روش خود، سعی کرده بود خودش را از کشورش رها کند. آنچه پشت سرگذاشته ای، از بین رفته است. اگر برگردی، با تباهی یا ویرانیِ هرآنچه برایت عزیز بوده مواجه می شوی. ولی دیمیتری شوستاکوویچ و بوریس پاسترناک و نجیب محفوظ هم درست می گفتند: هرگز وطنت را ترک نکن. اگر بروی، پیوندهایت با سرچشمه قطع می شود. ماننده کنده خشکیده ای خواهی بود، سخت و توخالی.

وقتی نه پای رفتن داشته باشی نه تاب برگشتن، چه می کنی؟»

منبع:t.me/whatisliterature


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۱۱
آقای جیم